هی تو...عشق قدیمی...
میدونم کنارش خوبو سرحالی...
ازم نپرس کی که خودت خوب میشناسیش...
همونی که باعث حالو روز الانم شدو کاری کرد از رو نعشمم رد شی بزاری تنهامو بری...
اصن بی خیال به من چه...میخوام دوکلام بکنم دردودل برات...
پش بشینو فقط گوش کن به داغ دلم...
راستشو بخوای بعد رفتنت دلخوشی تو دلم مرد...
جاشو داد به یه مشت قرصو دارو...
که ب جای تو بشه تسکین روحم...
اره...
به زور همیناس که تاحالا سرپا موندم...
چرا دروغ...
درسته سیره دلم ولی مرگو نخریدم به جون...
چون اخه اگه بخاطره تو عوضی میمردمم...
بالا سر قبرمم حتی نمیومدی...
بگی چی شدم من چه به روزم اوردم...
ازخودت بگی...
تویی که همین روز کثیفو خودت برام رقم زدی...
رفتی و منو بخاطرش ورق زدی...
بخاطره کی؟بخاطره چیش؟...
خوشگلیش یا پولش؟ها؟تو بگو کدوم؟....
نه تو بگو خداییش ارزششو داشت؟...
منو بخاطرش بزاری تنها و بری؟...
منی که از روز اولی که دیدمت حتی نگامم ننداختم جایی...
قید همه چیو همه کسو زدم...
دلمو سپردم به تو...
باخودم گفتم خب عشقمی خودت مراقبمی...
ولی اخه چه مراقبتی؟...
گذاشتی هرچی ترسو دلهره و غمو غصست...
رو سرم هوارشه...
منو زجرکشم کنه...
اما خودت...
نه خنده از لبت افتاد؟...
اصن عین خیالتم بود که بعد تو چی میاد به سرم؟...
رفتی با رقیبم...
قلبتو دادی بهش دستشو گرفتی تو دستت...
قدم زنون دور شدی ازم...
منو دلمم گذاشتی زیر پاتو...
با هر قدمت هردوتامونو لهمون کردی...
فقط میگم کاش...
کاش ذره ای ازغشقی که به اون داشتی رو...
به من میداشتی...
تا الان فقط لبخند از ته دلمو میدیدی...
نه یه چهره ی شکسته و لبخنده به درازای زهرمو...
حالا نمیخوام بری تو فکر...
بریز بیرون هرچی گفتمو از گوشت...
نمیخوام شیرینی عشقش مثل من برات به تلخی بزنه...
ولی بدون خوشی تو ناخوشی منه...
اما خیالی نیس...
این روزام میگذره...
اره...
این روزام میگذره...