من درسم را خوب خوانده بودم !
آماده برای کنکوری موفق !
همه چیز داشت خوب پیش میرفت !
از روی برنامه قبلی با تست ادبیات شروع کردم ...
که ای کاش این کار را نمیکردم !
سوال اول آرایه ادبی بود .... شعری از هوشنگ ابتهاج ....
"بسترم ... صدف خالی یک تنهاییست
و تو چون مروارید
گردن آویز کسان دگری ...."
و نتیجه این شعر .... کنکوری با رتبه افتضاح بود ... !
و من سر جلسه کنکور
تمام داستان های خفته در این شعر را به چشم دیدم !
دیدم که اینگونه پریشان شدم !
همه سرگرم تست زدن
و پسرکی سرگردان در خیابان .... !
نمیدانم هوشنگ ابتهاج را نبخشم یا مشاور را
که گفت با ادبیات شروع کن ... حتما 100 میزنی !
هیچ کدام فکر این جا را نکرده بودیم
که قرار است طراح سوال با یک شعر نیم خطی
گذشته را گره بزند به آینده!
فدای سرت ....
دانشگاه آزاد زیاد هم بد نیست !
« علی سلطانی »
سال نـــو مـــبارکـــ (!)
امــیدوارم ســال جــدیــد آغــاز روزهــایـی بـاشــه ،
که آرزوشــو داریــد . . . :)
29 / 12 / 1392
07 : 27 : 20
ادامه مطلب + پیامک های تبریک عید نوروز . . .
