-باشه عزیز م اومدم .
گو شی و قطع کردم و قدم هام و تند کردم به سمت خیابون.
دستم و رو ی دست گیر ه گذاشتم اما قبل از باز دانلود رمان کردن در ما شین صدای کس ی متوقفم کرد .
-ببخشی د خاله ؟
به سمت صدا برگشتم که پسر بچه تپلی رو دیدم .
بهش لبخند زدم و گفتم:«جانم »
رادمان از ما شین پیاد ه شدو به پسر بچه خیر ه شد.
پسرک جلو اومد و پاکت نامه سفی د رن گ ی رو به سمتم گرفت.
رادمان اومد کنارم ایستاد ، انگشت هاش میو ن انگشت هام قفل شد .
با تعجب به پسر نگاه کردم .
-این چیه ؟
با اون صورت تپل و با مزش خن دی د و گفت :
-این و ی ه خانوم ی دادن بدم به شما.
رادمان پاکت و گرفت به سمت پسر بچه خم شد ی ه شکلات بهش داد و گفت: مر سی عمو
پسرک تشکر ی کرد و با دو ازمون دور شد.
-سلام
-سلام دلب ر
لب هام به خنده باز شد .
-سوار شو عشق رادمان .
چشم هام برق زد، و ای که چه حال ی م ی شدم وقت ی با ای ن همه غرور مهربون م ی شد.
دانلود رمان رد پای اشتباه عشق :
سوار که ش دیم ما شین و روشن کرد و راه افتاد . دانلود رمان
دستم و گرفت و رو ی پاش گذاشت.
با لبخند بهم نگاهی انداخت و گفت :
-بانوی من چطوره ؟
به ن یم رخ جذابش خیره شدم و گفتم :
-تو که بخن د ی و خوب با شی من عالی ام .
بع د از این که ر سیدم بام با شوق رفتم جا ی همیش گی.
یاد ش بخی ر آخرین بار چهار سال پیش اومده بودم .
شهر از این بالا زی ر پات بود و این حسی خیل ی خوب ی به آدم م ی داد .
نفس عمی قی کشیدم و چشم هام و بستم . دانلود رمان
-تو ی این چندسال که نبو دی هر پنج شنبه ها به یاد ت می اومدم این جا .
چشم هام و باز کردم و به رادمان خیر ه شدم .
تلخ خن دیدم و گفتم :
-چی شد که بعد چند سال اوم دی سراغم ؟
همون طور که به رو به روش خیره بود گفت :
-من نم ی دونستم زنده ا ی رها
با تعجب به سمتش برگشت م
-منظورت چیه ؟
-اون شب که .
سکوت کرد انگار حرف زدن براش سخت بود .
دانلود رمان رد پای اشتباه عشق :
-بگو رادمان اون شب چی ؟
-می شه بشین یم ؟
برای تایی د سرم و تکون دادم که گوشه ا ی ر دانلود رمان وی ی ه تخته سنگ نشستیم .
دستش و باز کرد که برم بغلش، اما من به یاد ق دیما سرم و ر وی پاش گذاشتم و دراز کشیدم.
-لبخند مح وی زد و پیشونی م و بو سی د .
ی ه روز ی ه ناشناس بهم زنگ زد و گفت که ما خواهر و برادر ، -چند ماه از اون شب نحس گذشته بود و تو هنوز تو کما بودی نیستیم.
بع د اون شروع کردم به گشتن، م ی خواستم وقت ی که بهوش اوم د ی خوشحالت کنم .
آهی کشی د و به چشم هام خیره شد .
-اما ی ه روز وقت ی اومدم تو ب یمارستان دیدم که دانلود رمان نیستی !
اون روز پرستار ها بهم گفتن که فوت ش دی.
دنیا رو سرم خراب شد باورم نمی شد.
اون لحظه آرزوی مرگ م ی کردم .
با عجله رفتم سمت خونه و لی باورت م ی شه رها کس ی اونجا نبود !
خونه خال ی خالی !
نه خط عر شیا روشن بود نه مامان، باورم نمی شد با من چنین کار ی کرده باشن.
چن د روز بعد ی ه پاکت به دستم ر سید، چندتا عکس بود از یه قبر که واسه کس ی نبود جز…
حرفش رو خورد که من ادامه دادم .
-من! ؟
دانلود رمان رد پای اشتباه عشق :
سر ش و تکون داد متوجه بغض ت وی گلوش شدم .
مرد من، رادمان سرد و ی خی من بغض داشت و این دلم رو به درد می آورد .
نفس عمی قی کشی د و ادامه داد.
-یه نامه هم بود که از طرف مامان نوشته شده بود .
گفته بود دیگ ه دنبالشون نگردم و در آخر آدرس اون قبر .
باورم نشده بود چنین بلای ی سرم اومده .
باور نبودنت سخت بود برام .
اما وقت ی اومدم و با چشم های خودم دیدم به کل نابود شدم.
جونم رفت، نفسم رفت رها .
یکی از دوست هام من و برد پیش خودش، دانلود رمان اما نه غذا م ی خوردم نه با کس ی حرف ی م ی زدم .
لبخن د تلخی زد و بهم نگاه کرد .
دستش و نوازش وار کشی د ر وی سرم و گفت: ی ه شب تص میم گرفتم بیام پیشت .
با تعجب به رادمان ی خیر ه شده بودم که بالاخره غرور و کنار گذاشته بود و اعتراف می کرد !
قبلا هم می دونستم دوسم داره اما هیچ وقت اونطور ی که بای د به زبون نم ی آورد .