خنده در گذرگاه گلویت راه به جایی نخواهد برد
و تو تنها و شیدا می گریی به سرنوشت مبهم عشق خویش!
تنهاترین شیدا آن زمان است که از خویش می پرسی بعد از تو ،
عشقت با که هم آغوش میگردد...
آن زمان است که از خود میپرسی چه کسی روی خوشبختی
را نظاره کرده ، که تو چون او نیستی؟!
.
تـــــــــــو، زاده ی دردی و فــــــــــریادت آهنگـــــــــــــ رنج فـــــــردا ها را
در خـــــــــود نهـــــــــــان دارد...
لحظه ی قشنگیه :
وقتی که اعصابت خورده...
ولی عشقت میاد دستت رو آروم می گیره
و فشارش می ده، میبوسه….
و تو اینقدر آروم می شی
که اگه صد سال بقیه می نشستند
و باهات حرف می زدن آرامش نمی گرفتی...