| شنبه 09 تیر 1403
رمان ناب | رمان ناب دانلود و خرید رمان های عاشقانه پرطرفدار ❤️
آثار پگاه مرادی بزرگترین سایت دانلود رمان پگاه مرادی رمان نویس پگاه مرادی نویسنده رمان خلاصه رمان خسوف خواندن آنلاین رمان خسوف دانلود رمان اجتماعی دانلود رمان ایرانی دانلود رمان خسوف pdf دانلود رمان خ
صفحه اصلی / رمان / رمان های عاشقانه / رمان خسوف از نویسنده پگاه مرادی دانلود رمان با لینک مستقیم

آثار پگاه مرادی بزرگترین سایت دانلود رمان پگاه مرادی رمان نویس پگاه مرادی نویسنده رمان خلاصه رمان خسوف خواندن آنلاین رمان خسوف دانلود رمان اجتماعی دانلود رمان ایرانی دانلود رمان خسوف pdf دانلود رمان خسوف از پگاه مرادی دانلود رمان خسوف از رمان باز دانلود رمان خسوف برای آیفون دانلود رمان خسوف برای اندروید دانلود رمان عاشقانه دانلودرمان حدید رمان اجتماعی ایرانی رمان باز رمان پیشنهادی رمان خسوف متن کامل رمان عاشقانه اجتماعی رمان عاشقانه ایرانی رمان های پگاه مرادی شخصیت های رمان خسوف فصل اول رمان خسوف کانال رمان خسوف لینک های رمان خسوف موضوع رمان خسوف

دانلود رمان خسوف برای پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان خسوف: عاشقانه ، اجتماعی

نویسنده رمان: پگاه مرادی

تعداد صفحات: ۶۷۶

رمان خسوف

خلاصه‌‌ای از رمان : کلید صندوق چوبی اش را از توی کوله اش بیرون کشید و قفل قدیمی اش را گشود.

دار و ندارش را این جا می گذاشت، البته حواسش بود این صندوق در معرض دید کسی نباشد.

وسایل شخصی اش را از کودکی تا نوجوانی، همه را آن جا نگه داری می کرد.

چند تکه طلا هم داشت که یادگاری از کودکی هایش بود و هیچ وقت دلش نمی آمد که طلاها را بفروشد و پولشان را بخورد.

نمی خواست کسی از وجود طلاهایش بویی ببرد.

هرچند یک گردنبد طلا، یک انگشتر کوچک و دو النگوی کوچک این حرف ها را نداشت، اما برای او فارغ از قیمت شان که هر روز نجومی بالا می رفت از لحاظ معنوی ارزشمند بود.

 

اصلا هر چیزی که به کودکی هایش ربط داشت برایش عزیز بود.

آن قدر عزیز که کلیدش را با خودش بیرون می برد و روی صندوق کوچکش پتو و بالشت می گذاشت تا شخصی بویی نبرد و شک نکند…

بخشی از متن رمان خسوف

پاییز بود و طبق عادت همیشگی اش پنجره اتاقش را باز می گذاشت تا نسیم بوزد.

هر چند فضای سرد این خانه توفیقی به حال فصل های سال نداشت و همیشه سرد و زمستانی بود.

صدای لخ لخ دمپایی هایی را شنید و سریع طلاهایش را هزار سوراخ پنهان کرد.

و در صندوق را قفل کرد و رویش پتو کشید.

به ساعت نگاه کرد، انگار او تازه یادش آمده بود که گرسنه است.

هر وقت صدای دمپایی هایش را می شنید می ترسید.

بعد از سال ها نمی توانست به شخصی مانند او اعتماد و به وجودش عادت کند.

صدای حرف زدنشان را…

دانلود رمان 

  • اشتراک گذاری
نظرات این مطلب
کد امنیتی رفرش
مجوز ها
آمار سایت
  • آمار مطالب
  • تعداد مطالب : 1497
  • تعداد نظرات : 4877
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 73
  • اعضا آنلاین : 0
  • تعداد اعضا : 5512
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 1,223
  • بازدید دیروز : 606
  • آی پی امروز : 319
  • آی پی دیروز : 137
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6,269
  • بازدید ماه : 30,098
  • بازدید سال : 169,550
  • بازدید کلی : 15,520,711
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.133.123.248
  • مرورگر : Safari 5.1
  • سیستم عامل :
  • امروز : شنبه 09 تیر 1403
لینک دوستان
تبلیغات
محل تبلیغات شما
کیفیت سایت را چطور میبینید ؟
درباره سایت
رمان ناب | رمان ناب دانلود رمان های عاشقانه پرطرفدار ❤️
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ناب | رمان ناب دانلود و خرید رمان های عاشقانه پرطرفدار ❤️ " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد