یــه خــاطــره از تــو شــده تـصـویـر تـلـخِ زنــدگـیـم 

چــرا نـشـد حـتی یـه بـار حــرفـامـونـو بـهم بـگیم ؟ 

حـتی نـشد بـهـت بـگم ، کـه مـن چـقـد دوسِــت دارم 

دلـیـلِ ایـن سـکـوتـمـو ، پـای غــرورم مـی ذارم 

دسـت خــودم نـیس بـخـدا . . . رامـو اگـه کـج می کـنم 

مـقـصـر ایـن غــرورمـه اگـه یـه وقـت لـج مـیکنـم 

روزی هــزار بـار ایـن دلــم پـای غــرورم مـیـمـیـره 

بـخـاطـرت شـکـسـتـمـش ؛ داره گــریـه ام مـی گـیـره 

بـبـیـن هـمـش حـرف تـوهـه ؛ تُــو تـک تـک تــرانـه هـام 

یـه فـرض غـیـر مـمـکنـه یـه لـحـظـه هـم تـو رو نـخـوام . . . ! 

هـمـیـشـه مـحـتـاج تــواَم ، شــدی خـدای زنـدگیـم 

چــرا نـشـد حـتّی یـه بـار حــرفـامـونـو بـهـم بـگیم ؟ 

تـو سـجـده و نـمــاز مـن هـمیشـه آیــه ام تـویـی . . . 

هــر جـا مـیـرم تـو بـا مـنی بـه جــای سـایـه ام تـویـی

تـا صـبـح بـیـداری دارم بـه پـای ایــن تــرانـه هام 

کاشـکی تـو بــودی پـیـش ِ مـن بـه جـای ایـن تــرانـه هـام 

عـمـرمـون مـی گـذره و  زخـمـیـه ایـن دقــایـقـیـم 

امـا نـشد حـتی یـه بـار حـرفـامـونـو بـهـم بـگیم . . . !

هنوز تب داره احساسم ، تو این روزای بی پروا

دیگه آدم شده قلبم بیا ، برگرد ، بیا حوّا...

به یاد خاطرات تو ، دارم شاعر میشم انگار

همه شعرای ممنوعه ، بیا تقدیم تو ، بردار

بیا تا مرز آغوشم ،غرورو پیش من گم کن

برای ختم دلتنگی ، با یک بوسه تیمّم کن

بیا بردار نفسهامو ، تو این بیراهه پرپر کن

دل احساسمو بشکن ، ولی حرفامو باور کن

تو باور کن که لبخندام ، تو چشمای تو جامونده

غم سرد نبود تو ، دل فردامُ لرزونده

از تـــمام عشــقمان فاصله اش ســــهم مـن است

هــــر کجا میروم از قـــصه ی عشقی سخن است

چـــاره ای نیست... ، بـه رویــــای تــو عــادت دارم

این همان سخت ترین قسمت عاشق شدن است