قـــوربـــونـــش بـــــرم قـــــــــــــــــهر کــــرده .... !
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت :
ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،
مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت ، یقه جوان را گرفت و عصبانی،
طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری گ... می خوری تو و هفت جد آبادت …
خجالت نمی کشی؟
جوان امّا،
خیلی آرام ، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد،
همانطور موأدبانه و متین ادامه داد . . .
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین،
دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن،
من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم …
حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد …
همانطور که یقه جوان را گرفته بود،
آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …...
دختر که باشی ذاتاً گناهکار به دنیا اومدی
داداشت که میخواد مستقل بشه نوجوونه و باید بهش میدون داد
اما تو وقتی حرف از استقلال میزنی یعنی با دوست پسرت قرار داری
دختر که باشی همیشه باید بترسی
از پدرت که حاضری جونتو واسش بدی
از پیرمردی که سرکوچه نشسته تا فقط تو رو دید بزنه
از ساختمون نیمه کاره ای که مهندس ناظرش نباشه و کارگر ها تنها باشن
از پسرجوونی که فکر میکنه اون کاره ای
و فقط داری واسش ناز میکنی که سوار ماشینش
نمیشی
از کسی که دوستش داری
از کسی که تمام رویاهاته
اما بهت این حق رو نمیده توی رویاهات چیزهای دیگه ای هم داشته
باشی
وقتی دختری زندگی کردن سخته
بغض نکردن سخته
لذت بردن سخته...!
اما به دختر بودنمون افتخار میکنیم
که با این وجود خیلی مردتر ار بعضی مردان ِ نامردیم ...