■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ سایت عاشقانه رویای خیس ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
دلایـل بـا ارزش بـودن زن :
به گفتـه یکی از بزرگـان زن اگر پرنـده آفریـده می شـد ؛
حتـما "طاووس" بـود . . .
اگـر حیـوان بـود حتـما " آهــو " بـود . . .
اگر حشـره بـود حتـما " پـروانـه " بـود . . .
او انسـان آفریـده شـد ؛
تا خواهـر باشـد و مـادر باشـد و عشــق . . .
زن چنـان بـزرگ است که خداونـد وعـده زنـان بهشـتی را
به مـردان مـؤمـن در بهشـت داده اسـت
زن با احسـاس تریـن موجـودات خــداسـت ،
تا حـدی که یـک گـل او را راضـی می کنـد
و یـک کلمـه او را به کشتـن می دهــد . . .
پـس ای مـرد مواظـب بـاش ؛
زن از دنـده تو ساختـه شـده پس تکبـر را کنـار بگـذار ،
زن از سمـت چـپ تو نزدیـک به قلبـت ساختـه شده ،
تا او را در قلبـت جا دهـی ، شگفـت انگیـز اسـت زن . . .
درکودکی درهـای بهشـت را به روی پـدرش می گشایـد
در جوانـی دیـن شوهـرش را کامـل می کنـد . . .
و هنـگامی که مـادر می شـود بهشـت زیـر پای اوسـت ؛
قدرش را بدان ای مـرد . . .
بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟
گفت : آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم : امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت : آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت : خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله !
گفتم : از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت : چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم : فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه
رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره
به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه
منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟
اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم : تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره
عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت : معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم : پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم : با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت : می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت : احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ سایت عاشقانه رویای خیس ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
تو خیابون داشتم راه می رفتم،منو با چادر دید...
گفت : تو این گرما ! این چیه؟! آبپز نمیشی؟!!
و بعد انگار یکی تو گوشم گفت :
« قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ »
بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است اگر دریابند - سوره توبه آیه ی 81
قـــوربـــونـــش بـــــرم قـــــــــــــــــهر کــــرده .... !
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت :
ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،
مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت ، یقه جوان را گرفت و عصبانی،
طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری گ... می خوری تو و هفت جد آبادت …
خجالت نمی کشی؟
جوان امّا،
خیلی آرام ، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد،
همانطور موأدبانه و متین ادامه داد . . .
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین،
دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن،
من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم …
حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد …
همانطور که یقه جوان را گرفته بود،
آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …...