ساعت شنیــه رو میز اتاقم و برمیگردونم و بهش زل میزنم و بهت فکر میکنم
انقد دوســـــ دارم الان بارون می اومد و منم بیرون بودم
انقد دوســ دارم یه چتر مشکی مردونه دستم بود و دستمو دورت حلقه میکردم
و زیر بارون که هزار بار زیرش با هم قول و قرار گذاشتیم راه میرفتم
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب بروید . . .