, دانلود ر مان رایگان, دانلود رمان, دانلود رمان جدید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان لحظه های بی تبسم, دانلود رمان لحظه های بی تبسم [h, دانلود رمان لحظه های بی تبسم اندروید, دانلود رمان لحظه های بی تبسم ایفون, دانلود رمان لحظه های بی تبسم پی دی اف, رمان لحظه های بی تبسم, نگاه دانلود, یک رمان
گاهی اوقات، آدم ها بر سر دوراهی قرار میگیرند. یک دوراهی اجباری؛ نه میتوانند آن را بپذیرند،
چون با قبول کردنش، زندگی بقیه را هم تحت تاثیر قرار میدهند و نه میتوانند ردش کنند؛
چون خود اسیر عوارض آن میشوند.
تبسم دختریست که غافل از افکار دسیسه چینی که پیرامونش وجود دارد، برگزیده میشود
تا بازیچه سرنوشت شود؛ تا اینکه زمانی میرسد که تبسم بین دوراهی عقل و احساس سردرگم میشود.
دانلود رمان لحظه های بی تبسم
دانلود رمان لحظه های بی تبسم
«می خواهمت ولی
خیلی خیلی دوری.
نه دستم به دستانت می رسد،
نه چشمانم به نگاهت!
چاره ای کن؛
تو را کم داشتن، کم نیست،
درد است!»
قسمتی از رمان :
آرام چشمانش را گشود.
ساعت دیواری اتاقش، پنج صبح را نشان میداد. عرق کرده بود و موهای لـختش به پیشانیاش چسبیده بود.
ضربان قلبش هم به شدت میتپید. دستش را روی قلبش گذاشت و نفس عمیقی کشید.
با آستین بلند بلوزش، عرق را از روی پیشانیاش پاک کرد و از جایش بلند شد. بافت مشکیاش را به تن کرد.
آهسته گامی به سمت حیاط برداشت و در را جوری که کمترین صدا را تولید کند، باز کرد و قدمی به سوی
حوض کوچک حیاطشان برداشت.
دو-سه پله را رد کرد و کنار حوض نشست. حوض کوچک و دوست داشتنیاش که دور تا دور آن گلهای
سوسن و زنبق کاشته شده بود و وسط حیاط سرسبزشان قرار گرفته بود. کاشیهایش هم آبی بود
و حس خوب دریا را برایش تداعی میکرد. عاشق ماهیهای کوچک و قرمز درون حوض بود و
شیطنت هایشان را تماشا میکرد. همیشه هم وضویش را درون آب حوض میگرفت و برایش لـذت بخش بود.
بعد از اینکه وضویش را گرفت، به اتاقش بازگشت. پدرش هنوز خواب بود. به اتاقش رفت و
چادر سفید گل گلیاش را به سرکرد. طبق عادت همیشگیاش بعد از نماز، روی سجادهی کوچکش نشست و
با خدایش درد و دل کرد:
پیشنهاد :
دانلود رمان سختی های شیرین و بی پایان من جاوا،اندروید،ایفون،pdf،تبلت
دانلود رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا ) ویژه نگاه دانلود
– خدا جونم؛ هوامو داری، مگه نه؟ دلم خیلی تنگ شده براش. میدونی ده سال میشه که ندیدمش، مگه نه؟
اشک مزاحم روی گونهاش را پاک کرد. نباید ضعیف میبود، نباید. هنوز عزیز کردهاش را ندیده بود و همچنان،
مانند مادری که چندین سال چشم به راه فرزندش است، منتظر دیدار با او بود. سجادهاش را جمع کرد و
روی طاقچهی کوچک کنار اتاقش گذاشت. اتاق ده متری اما روح نوازش. کاغذ دیواریهایش به
رنگ صورتی بود و نقش گلهای ریز، رویش حکاکی شده بود. فرش اتاقش هم که عروسکی بود!
در گوشهی اتاق، تخت چوبیاش که روکش آن با رنگ دیوار ست شده بود، قرار داشت و
قفسههای کتابهای مورد علاقهاش هم در کنار تختش گذاشته شده بود تا دسترسی به آن آسان باشد.
دانلود رمان لحظه های بی تبسم
دست از کنکاش کردن اتاقش برداشت و بخاری اتاقش را بیشتر کرد و زیر پتوی عروسکیاش خزید.
از گرمای لـذت بخش اتاق، چشمهایش گرم شد و خوابش برد.
*به نام آفریننده عشق* ژانر:عاشقانه ،
طنز کاربر انجمن نودهشتیا fatemeh.E.z
:نویسنده HAD!S ،۱۸ ویراستاران
:الهه مقدمه :تو ستاره ای… هر جا که قدم می گذاری همه را به شور می آوری. صدایت، لبخندت، نگاهت هر لحظه که آواز می خوانی، هر لحظه که می خندی، هر لحظه که چشمانت را بر دنیا می لغزانی، دل هزارن چون مرا می لرزاند. تو ستاره ای… روی صحنه می درخشی …همه را به آتش می کشی.
پیشنهاد ما
رمان آدل | نازنین براتی کاربر انجمن نودهشتیا
رمان انکسار آینه| elexir کاربرانجمن نودهشتیا
مائده:محی چیپس رو بزار این جا داری می زنی بخور منم بخورم محدثه:باشه بیا بخور سرکه ای مائده:دوس دارم سرکه ای محدثه:انقدر این انگشتات رو تکون نده بزار خراب نشه دلناز:بیا محی اینم لاکت برای خودم رو بزنم چه جیگره قرمز خوشملیه الهی نازی وای خخ محدثه:بچه بدبخت تا حالا لاک ندیدی مائده:محی تو هم که فقط مسخره کن محدثه:دیشب خواب بودم که احساس کردم زمین تکون خورد فکر کنم دیوونه شدم منم ..راستی بچه ها شکیبا دوستمون می خواد واسه چند روز بیاد پیش ما مائده:بیاد قدمش رو چشم شام ماهی درست کردم گشنمه پاشین بریم بخوریم محدثه:مرسی آجی زحمت کشیدی دلناز:مشغول فر کردن موهام بودم این دو تا رو بیخی بابا خودمو عشقه محدثه:دلی خوب شد بابا کشتی خودتو دلناز:مرسی خودمم می دونستم مائده:بفرمائید این از شام نیومدید مجبور شدم بیارم این جا شاممون رو پسرا هم خوردن تمام شد دلناز:پاشدم رفتم راه افتادم سمت ته باغ حوصلم سر رفته بود یه دفعه پام لیز خورد افتادم شروین نمی دونم از کجا پیدا شد اومد طرفم یه جوری نگام می کرد زل زد بهم و دستاشو دورکمرم قلاب کرد و بلندم کرد حسابی داغ کرده بودم و خجالت می کشیدم تو بغلش بودم درگوشم گفت :خیلی دوستت دارم شیطون من دلناز:شروین چت شده این چه حرفیه شروین :عاشقت شدم بخدا عاشقتم دلناز:شروین خب راستش منم خیلی دوستت دارم شروین:می دونم عزیزم
دانلود رمان ماه شب تار من, دانلود رمان ماه شب تار من اندروید, دانلود رمان ماه شب تار من ایفون, دانلود رمان ماه شب تار من جاوا, دانلود رمان ماه شب تار من پی دی اف, رمان ماه شب تار من, نگاه دانلود, یک رمان
سورن افشار یکی از تاجران بزرگ و سرشناس که سالهاست نفرت در قلب او ریشه دوانده؛ اما با دزدیدن آیسان،
داستان آنطور که او پیشبینی کرده بود، پیش نمیرود و خواهناخواه وارد مسیری میشود که سرنوشتش را تغییر میدهد.
اما با پیداشدن باربد تاجفر، برنامه عوض میشود و…
قسمتی از رمان :
بیتوجه به التماس و گریهوزاریهای سارن، در اتاق رو بستم و روی صندلی مخصوص و بزرگم که کنار تخت قرار داشت، نشستم.
جعبهی سیگار رو از جیب کتم بیرون کشیدم. نخی بیرون آوردم و بین لبم قرار دادم. فندکم رو از روی پاتختی چنگ زدم.
زیر نخ سیگارم گرفتم و روشنش کردم.
به تابلوی نقاشی خودم که تصویر دختری روی تابلو نقش بسته بود، نگاه کردم.
سیگار رو آروم از لای لبم بیرون کشیدم و پوزخندی زدم.
کارم به جایی رسیده که خواهرم هم بهم خــ ـیانـت میکنه.
نفسم رو عصبی بیرون دادم. بلند شدم و چنگی به موهام زدم. صدای گریهی سارن از بیرون میاومد و عصبیترم میکرد.
فریاد بلند و خشمگینی کشیدم. با پام به زیر میز بـ*ـار زدم که میز کج شد و روی زمین با صدای ناهنجاری افتاد.
تموم وجودم میلرزید. از خشم به نفسنفس افتاده بودم و قفسهی سـینهم بهشدت بالاوپایین میشد.
در با ضرب باز شد و پشتبندش صدای نگران رخساره به گوشم رسید:
دانلود رمان همنشین صخره ها ویژه نگاه دانلود
– سورن خوبی؟
بدون اینکه برگردم، به سقف خیره شدم و با پوزخند گفتم:
– خیلی وقته حالم خوبه. مگه نمیبینید؟
صدای آهش رو شنیدم و پشتبندش، صدای قدمهای آرومش رو که از اتاق بیرون زد.
دست لرزونم رو به صورتم کشیدم. نفسم بهسختی بالا میاومد.
کتم رو صاف کردم و با قدمهایی آروم اما محکم از اتاق بیرون زدم. تا پا روی پاگرد گذاشتم، فرزاد جلوی روم سبز شد و با تردید پرسید:
– آقا حالتون خوبه؟
خرید رمان سیگار شکلاتی, دانلود رمان, دانلود رمان جدید, دانلود رمان سیگار شکلاتی, دانلود رمان عاشقانه, دانولد کامل رمان سیگار شکلاتی, رمان, رمان جدید, رمان جدید سیگار شکلاتی, رمان سیگار شکلاتی, رمان سیگار شکلاتی برای موبایل, رمان سیگار شکلاتی جدید, رمان سیگار شکلاتی جلد دوم, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان عاشقانه سیگار شکلاتی, رمان فوریو, رمان نودهشتیا, رمان های جدید, رمان های جدید هما پو اصفهانی, رمانسرا, سیگار شکلاتی, سیگار شکلاتی برای سیستم, قسمت های رمان سیگار شکلاتی, کامل رمان سیگار شکلاتی, کتاب رمان سیگار شکلاتی, نگاه دانلود, نودهشتیا, هماپور اصفهانی دانلود کتاب سیگار شکلاتی جلد دوم
منتشر شد
رمان سیگار شکلاتی جلد دوم 500x500 - دانلود رمان سیگار شکلاتی جلد دوم | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
نویسنده : هما پور اصفهانی
ژانر : عاشقانه
کتاب سیگار شکلاتی اثر هما پوراصفهانی
کتاب «سیگار شکلاتی جلد دوم» نوشتهی «هما پور اصفهانی» است. سیگار شکلاتی روایت یک مرد است. یک مرد خسته و تنها، بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات از هر سقوطی. نه فقط نجات خودش که نجات تمام کسانی که بهنوعی در حال سقوطاند. سیگار شکلاتی روایتگر داستان یک دختر است. دختری که مثل خیلی از دخترهای این مرزوبوم لای پر قو بزرگ شده، تنها با یک تفاوت! یاد گرفته محکم بایستد! یاد گرفته برای داشتههایش دژ مستحکم بسازد، اما همهی این دانستهها را به قیمت گزافی به دست آورده… روبهرو شدن و همکاری این دو نفر داستانی را میسازد که خواندنش خالی از لطف نیست، داستانی سراسر هیجان و حرارت. در بخشی از متن این کتاب میخوانید: «همینطور که با دقت به نقطه وسط سیبل خیره شده بود، بدنش را تقریبا چهلوپنج درجه به سمت چپ چرخاند. دست چپش را داخل جیب شلوار گرمکن مشکیرنگش فروکرده و با دست راست سعی در نشانهگیری و تنظیم مگسک نوک اسلحه بر روی سیبل مقابلش داشت. تمام ذهنش روی هدفش متمرکز بود و بعد از چند ثانیه که نشانهاش را تنظیم کرد با بند ابتدایی انگشت اشاره دست راست ماشه را کشید. اسلحه لگد زد و گلوله پنج میلیمتری شلیک شد. در کمتر از چند ثانیه دوباره رو هدفش متمرکز شد و باز ماشه را کشید…»
کلیپ عاشقانه در وصف رمان سیگار شکلاتی حتما ببینید
نمایشگر ویدیو
00:00
02:51
دانلود – DOWNLOAD
دانلود رمان سیگار شکلاتی جلد دوم
DOWNLOAD
اجباری به بزرگی عشق, تایپ رمان, دانلود رمان, دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق, دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق apk, دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق اندروید, دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق برای اندروید, دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق برای پی دی ا, دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق برای جاوا, دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق پی دی اف, دانلود رمان جدید, دانلود رمان عاشقانه, رمان, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نودهشتیا, رمان های جدید, سایت رمان, سایت های رمان, نودهشتیارمان اجباری به بزرگی عشق با بهترین فرمت ها
دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق
خلاصه رمان اجباری به بزرگی عشق :
دانلود رمان اجباری به بزرگی عشق داستان دختری رو روایت میکنه که پدرش رو به خاطر طلبکار هاش به بند میکشند .دخترک تنها میمونه توی سختی ها و مشکلات دنیا دنبال راه چاره برای به دست اوردن تنها امید زندگیش به هر دری میزنه تا بالاخره …..
اسم رمان:اجباری به بزرگی عشق.
ژانر داستان: عاشقانه اجتماعی هست .
گفتار :هفت نویسنده هفت روز هفته رمان رو بروز میکنیم .
امیدوارم خوشتون بیاد و لذت ببرید و ماروتنها نذارید .
کلیپ عاشقانه در وصف رمان اجباری به بزرگی عشق :
نمایشگر ویدیو
00:00
03:47
دانلود – DOWNLOAD
دانلود با نسخه PDF
DOWNLOAD
دانلود آپ برای اندروید و آیفون
DOWNLOAD
انجمن رمان نویسان, تایپ رمان, دانلود رمان, دانلود رمان جدید, دانلود رمان جدید عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه برای اندروید, دانلود رمان عاشقانه برای پی دی اف, دانلود رمان عاشقانه برای موبایل, دانلود رمان همسر کوچک من, رمان, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه برای موبایل, رمان عاشقانه جدید, رمان فوریو, رمان نودهشتیا, رمان های جدید, سایت رمان, سایت های رمان, نگاه دانلود, نودهشتیا, همسر کوچک من, یک رمان
دانلود رمان همسر کوچک من
بخشی از رمان :
داستان ما روایتگر عاشقانه های ناب و دوست داشتنی بین یک پسر و دختر روستایی
پسر قصه نه پولداره نه به شدت مغرور، دختر قصه ما نه شیطونه نه زبون دراز
ادامه رمان :
محمد یک سروان پلیسه که در روستای نزدیکی مرز خدمت میکنه البته همون روستا هم زادگاهشه پسر معمولی که بشدت عاشق کارشه و ناگفته نمونه شیطنت هایی همداشته
ناز پریه غصه ما دختری ۱۴ سالست که اهله همون روستاست دختری بسیار ارام و سر به زیر
داستان از اونجایی شروع میشه که مادر محمد تصمیم میگیره براش آستین بالا بزنه
تعجب نکنین هنوز هم خلی از روستاها هستن که دختهارو در سن کم شوهر میدن
محمد ۲۶ ساله نازپری ۱۴ ساله
رمان گاهی از زبان محمد گفته میشه و گاهی از زبان راوی
کلیپ عاشقانه در وصف رمان همسر کوچک من :
نمایشگر ویدیو
00:00
00:59
دانلود کلیپ – DOWNLOAD
دانلود با نسخه PDF
DOWNLOAD
دانلود آپ برای اندروید و آیفون
DOWNLOAD
دانلود رمان شام مهتاب ذایپ رمان, دانلود رمان, دانلود رمان جدید, دانلود رمان عاشقانه, رمان, رمان جدید, رمان شام مهتاب, رمان شام مهتاب کامل و رایگان, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان عاشقانه نی نی سایت, رمان فوریو, رمان نودهشتیا, رمان های جدید, رمان های هما پرو اصفهانی, رمانسرا, سایت رمان, سایت عاشقانه نی نی سایت, سایت های رمان, شام مهتاب, نگاه دانلود, نودهشتیا, نی نی سایت
رمان شام مهتاب - دانلود رمان شام مهتاب | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
خلاصه داستان: سالها پیش، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.
شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود.
اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد،در ادامه مطلب بخوانید .
کلیپ عاشقانه در وصف رمان شام مهتاب :
نمایشگر ویدیو
00:00
00:53
دانلود کلیپ – DOWNLOAD
قسمتی از رمان شام مهتاب از سایت عاشقانه
با سر و صدایی که از بیرون میومد به زور چشمام رو باز کردم.
آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرش های ابریشمی پهن شده بود.
از تخت خواب بزرگ یک نفر و نیمه ام، پایین اومدم.
و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم.
با دیدن تابلوی قشنگم که به دیوار بالای تخت بود لبخندی زدم و سلام نظامی دادم.
کار هر روزم بود.
قبل از خواب به تابلوم شب بخیر می گفتم و صبح ها بهش سلام می کردم.
دمپایی راحتیمو پا کردم و شنل نازکی روی لباس خوابم پوشیدم.
چون اصلاً حال لباس عوض کردن نداشتم.
جلوی آینه وایسادم و به خودم خیره شدم.
طبق روال بقیه روزا غر زدم: بازم یه روز دیگه.
دوباره باید ول شم توی خونه. حالم از تابستون به هم می خوره. کی تموم می شه؟
یه مسافرتم نمی ریم دلمون باز بشه.
خدایا یه کاری کن امروز حوصله ام سرنره. یا بزن پس کله سپیده پاشه بیاد اینجا که من از تنهایی در بیام.
یه کار بهترم…
دانلود با نسخه PDF
DOWNLOAD
دانلود آپ برای اندروید و آیفون
DOWNLOAD
تایپ رمان, تک سایت, دانلود رمان, دانلود رمان جدید, دانلود رمان سرنوشت تلخ, دانلود رمان عاشقانه, رمان, رمان جدید, رمان سرنوشت تلخ, رمان عاشاقنه نی نی سایت, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان عاشقانه سرنوشت تلخ, رمان عاشقانه نی نی, رمان فوریو, رمان نودهشتیا, رمان های جدید, رمانسرا, سایت رمان, سایت های رمان, کامل رمان سرنوشت تلخ, نگاه دانلود, نودهشتیادانلود رمان سرنوشت تلخ
رمان سرنوشت تلخ - دانلود رمان سرنوشت تلخ | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
خلاصه داستان: ستاره ی داستان ما دختری هست که مشکلات و ناهنجاری های زیادی تو زندگیش داشته.
من جمله فوت ناگهانی مادرش اونم از صدقه سر خیانت پدرش!
زندگی توی خونه ای که زن باباش جواز ورودش به اون خونه رو با مرگ مادر ستاره گرفته!
در این بین ستاره ی عاشق ما مجبوره که تن به خواسته های ناعادلانه ی پدرش بده، خواسته هائی مثل یک ازدواج اجباری! در ادامه مطلب به صورت اختصاصی دانلود کنید .
کلیپ عاشقانه در وصف رمان سرنوشت تلخ :
نمایشگر ویدیو
00:00
01:11
دانلود کلیپ – DOWNLOAD
بخشی از خلاصه رمان سرنوشت تلخ :
روی تخت نشستم و به ساعت دیواری نگاهی انداختم. از نه گذشته بود!
پوفی کشیدم و بلند شدم و توی سرویس اتاق دست و صورتم را شستم.
مانتو ام را پوشیدم و شال همرنگش را روی سرم انداختم و از اتاق بیرون رفتم. یک روز دیگه شروع شد.
روزی که باز از صبح تا شب بیرون از خانه میگزروندم تا کمتر اهالی این خانه را ببینم!
آروم آروم از پله ها پایین رفتم که با دیدنش تمام حس خوبم پر کشید و پر از خشم و نفرت شدم.
ثریا روی مبل لم داده بود و پاهای بلندش را روی هم انداخته و به مجله ی توی دستش نگاه میکرد.
نگاهم را با نفرت ازش گرفتم. از جلویش گذشتم و رفتم سمت در که صدایش را شنیدم که گفت :
-ستاره جان .
صورتم را در هم کشیدم و دستهایم مشت شد.
جان! خدایا اگر روزی جان این آدم بودم خواهشا جانم را بگیر!
بدون اینکه برگردم و نگاهش کنم منتظر ماندم تا حرفش را بزند.
صدایش را از پشت سر و خیلی نزدیک شنیدم:
-پدرت گفت خونه بمونی کارت داره.
فورا برگشتمو نگاهش کردم…
دانلود با نسخه PDF
DOWNLOAD
دانلود آپ برای اندروید و آیفون
DOWNLOAD
تایپ رمان, تک سایت, دانلود رمان, دانلود رمان جدید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه3, رمان, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان عاشقانه نی نی سایت, رمان فوریو, رمان نودهشتیا, رمان نی نی سایت, رمان های جدید, رمان همسر اجباری, رمانسرا, سایت رمان, سایت های رمان, کلیپ عاشاقنه همسر اجباری, کلیپ عاشقانه, نگاه دانلود, نودهشتیادانلود رمان همسر اجباری
رمان همسر اجباری به نوشته مه گل منتشر شده از سایت رویای خیس
رمان همسر اجباری - دانلود رمان همسر اجباری | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
خلاصه رمان همسر اجباری :
چایی رو برداشتمو باقیموندشو سر کشیدم!
آنا زود باش د لعنتی شیش و نیم شد. بسه کمتر بخور میترکی!
چیه انگار از ارث بابات میخورم روانی … میام دیگه … بعد دو ترم تو هنوز عین ترم اولیا رفتار میکنی!
پاشدم رفتم تو اتاق بانهایت سرعت آماده شدم … قبل از اینکه بخوام از خونه شم چنگ زد به کاسه ی پر از شکالت که رو اپن بود!
د آنا مرگ بزنه تورو من راحت شم ایشالله … اومدم اومدم! در ادامه مطلب بخوانید …
کلیپ عاشقانه در وصف رمان همسر اجباری :
نمایشگر ویدیو
00:00
01:00
دانلود کلیپ – DOWNLOAD
دانلود با نسخه PDF
DOWNLOAD
دانلود آپ برای اندروید و آیفون
DOWNLOAD
آثار الناز محمدی ,الناز محمدی, الناز محمدی رمان نویس ,الناز محمدی نویسنده رمان ,بهترین سایت رمان ,خواندن آنلاین رمان خواب زده دانلود پی دی اف رمان, دانلود رمان اجتماعی دانلود, رمان الناز محمدی,, دانلود رمان ایرانی ,دانلود رمان پیشنهادی, دانلود رمان جدید ,دانلود رمان خواب زده ,apk دانلود رمان خواب زده epub دانلود رمان خواب زده ,pdf ,دانلود رمان خواب زده از الناز محمدی دانلود, رمان عاشقانه دانلود رمان معمایی دانلود رمان های پر بازدید دانلودرمان باز ,رمان جدید ,رمان سایت نوول رمان ,های الناز محمدی رمانهای سال 99 سایت, رمان جدید ,شخصت های رمان خواب زده فصل اول رمان خواب زده قسمت آخر رمان خواب زده کانال رمان خواب زده لیست رمان های الناز محمدی لینک های رمان خواب زده متن کامل رمان خواب زده موضوع رمان خواب زده
دانلود رمان خواب زده به قلم الناز محمدی با لینک مستقیم
دانلود رمان خواب زده با فرمت پیدیاف، نسخه اندروید، نسخه آیفون، جاوا
موضوع رمان خواب زده: عاشقانه ، معمایی ، اجتماعی
نویسنده رمان: الناز محمدی
تعداد صفحات رمان: ۵۸۴
خلاصه رمان : میان انسان ها فاصله ها زیاد هست، اما ممکنه یک تار مو شباهت تمام زندگی شان را به هم گره کند…
قصه ی یک میوه به ظاهر کرم خورده…
قصه ی یک پوسته ای که هنوز باطنش، ذاتش و باورهاش سالم هست.
قصه ی آدمی شاید شبیه به خود ما…
بازهم یک زن و یک مرد و خانواده واجتماع…
قصه دو خانواده است، دو شخص کاملا متفاوت که ازهم دور افتادند.
گذشته باعث این موضوع شده است، پدری که پسرو برای حفظ آبرویش دورنگه داشته است…
قسمتی از متن رمان خواب زده
با چشم هایی منتظر و بی قرار به مردی که پشت میز نشسته بود نگاه می کرد.
منتظر لب گشودن او بود.
آن همه صبوری و خونسردی مرد آزارش می داد.
چه می دانست در دل او چه آشوبی است.
عاقبت نگاه مضطرب و بی تابش را به سمت همراهش چرخاند.
مرد جوان چشم برهم گذاشت. یعنی حالش را می فهمد.
سپس با صدای همیشه گیرا و بمش، شمرده ولی نگران پرسید:
– خب آقای مودت، می شنویم!
آقای مودت روان نویس گران قیمت و طلایی رنگش را روی اوراق مقابلش گذاشت و دست به ته ریش چانه اش کشید و گفت:
– پرونده پیچیده ایه. خیلی پیچیده!
لب های بهار لرزید.
– اون بی گناهه.
نگاه مودت به سمت چشم های خیس دختر جوان کشیده شد. دلش سوخت. لحنش ملایم تر شد.
– در قانون ما اصل بر برائته مگر خلافش ثابت بشه.
با بی قراری گفت:
– مگه ثابت شده که گناه کاره؟
– نه ولی شواهد همه بر علیهشه. شهود، ایمیل هاش، وسایل شخصیش، مکالمات ضبط شده اش و…